دلشوره هایم برای توست. میدانی؟ آنروز فکر میکردم شوق دیدارمان چه خوب خواهد بود. تو اما غمگین و دلسرد و ناامید از چندروز تلخ همهی شوق دیدار را از دلم زدودی. امروز من، تنها نشسته ام و میاندیشم تو کجایی، چه میکنی، آرامی، شادی؟ چیستی و چگونه ای. دلشوره هایم برای آنست که فردا تو را شاد خواهم دید یا دلشکسته و خسته. غمین بودنت غم بر دلم مینشاند. میدانی؟ کجایی؟ چه میکنی؟ نمیدانم!