از تهی سرشار
از تهی سرشار

از تهی سرشار

او (همان تو)!

بعد از مدتها به یاد تو افتادم. میدانی؟ هنوز گاه آنروزها را به یاد میآورم که مینشستیم و ساعتها بی آنکه بدانیم زمان گذشته است گفتگو میکردیم. میدانی، هنوز همه ی گفتگوهایمان را به یاد دارم. هنوز خیلی چیزها را به یاد دارم. اشکهایم را. غصه هایم را. بی معرفتی تو را! چه روزهایی بود. اگرچه که این من بودم که آخرین پیامهایت را بی جواب گذاشتم، اما خوب، این معنی آن را ندارد که تو را از یاد برده ام. نه ... من هنوز هم گاهی که از دوریت بغض میکنم! اما تو دیگر "اویی" چون سالهاست که من از دوری! 

یاد باد آن روزگاران یاد باد ...

دلم گرفته. دلم خیلی گرفته. اون روزا خیلی خیلی دور شدن. دیگه یادشون هم حتی نیست. نمیدونم چرا حوصله ندارم. اینجا فقط و فقط بدرد نق زدن ها و گلایه کردن هام میخوره.... دلم گرفته خیلی زیاد!