میترسم از فردا؛ از فردایی که نمیدانم چه خواهد شد. میترسم از لحظهها؛ از لحظههایی که ممکن است تو در آن نباشی. میترسم از دنیا؛ از دنیایی که نمیشناسم. میترسم از درد؛ از دردی که از هجر تو خواهم کشید. میترسم از زندگی؛ از زندگیی که در حسرت بسر شود. میترسم از دوری، از این درد، از این انتظاری که ذره ذره مرا میکشد. میترسم از تو، از خودم، از این گریختن ها! میترسم از تنهایی، از تنها ماندنِ از تو! میترسم از رفتن، از ماندن، از گریختن و گریستن. میترسم از اشکی که سیل خواهد شد. ایکاش میدانستی که این ترس چگونه مرا میکشد!