از تهی سرشار
از تهی سرشار

از تهی سرشار

بی‌ تو مُردم، مُردم!

تو نمیدانی دو ماه میگذرد که من و تو حتی سلامی نگفته ایم! دو ماه میگذرد و من احساس میکنم فرسنگها از تو دورم. روزها میگذرند و من به خود میگویم فکر نکن، فراموشش کن. اما باز، یادت، حرفهایت، خنده‌هایت، همه و  همه دلم را به درد می‌آورند و باز من میمانم و چشمانی گریان. اما،‌ تو حتی نیستی که بگویی گریه نکن!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.