از تهی سرشار
از تهی سرشار

از تهی سرشار

خسته ام!

امروز همه‌ی روز به تو اندیشیدم. آنقدر بی‌بهانه در افکارم پرسه زدی که کسی پرسید چه چیزی فکرم را اینهمه مشغول کرده است که گویی راه میروم و حرف میزنم اما گویی در دنیای دیگری هستم. گفتم نمیدانم! دروغ گفتم. میدانستم. از همان لحظه‌ای که بیدار شدم تو همه‌ی فکر و ذهنم را پر کرده بودی. میبینی؟ حالا هم که تو به راه خود و من به راه خویش رفته ام فکرت و یادت همیشه با من است!‌

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.