از تهی سرشار
از تهی سرشار

از تهی سرشار

فراموشی!

فراموشم کرده‌ای؟ هرگز به یادم بودی؟ فراموشت کرده ام؟‌ هرگز! میخواهم که فراموشت کنم اما ... چشمانم را که میبیندم ..نگاه تو، چشمانت، خنده هایت .... چگونه فراموشت کنم؟‌ میگویند زمان میبرد،‌ فراموش میشود، فراموش خواهی کرد! اما من ... من نمیخواهم این زمان را، نمیخواهم که فراموشت کنم. یادهایت، خاطراتت، حرفهایت،‌همه و همه درد دارند، من این درد را دوست دارم. ایکاش به راحتی فراموشم نکرده بودی! دلتنگ توام و تو حتی نامم را به یاد نداری!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.